تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392 | 18:10 | نويسنده : امید

خسته ام خسته تر از اونی که فکرشو بکنی...

خسته از همه چیز ولی کسی نیست منو باور کنه

هیچکس تنهای تنها مانده ام در این مسیر زندگی

ساعت یک که از بیرون بر میگردم همیشه این بغض لعنتی هست 

همیشه اشک تو چشمام جمع شده همیشه تو سلام کردن صدام میلرزه همه هم حالمو میفهمن

میفهمن که داغونم خیلی داغون

چیکار کنم خدا؟

خدا یادت میاد اون روز لب دریا چقدر داد زدم اما تو هیچ جوابی نمیدادی

یادت میاد روزایی که از همه میبردیم و یه گوشه اتق مینشستم؟

یادت میاد زدم همه چیز رو شکستم؟یادت میاد چقدر التماست کردم من و ببر اون دنیا

اخه مگه من دل ندارم به خدا احساس دارم١٠٠٠بار دلم و شکستن به روی خودم نیوردم  خیلی خستمه میدونستی

اصلا به حرفام گوش میدی به جون خودت خدا جون خیلی داغونم میخندم ولی تو دلم اتیشه

دارم میمیرم خدا یه نگاه بهم بنداز دوست دارم چشامو ببندم و اروم برای همیشه بخوابم

داغ من رو دل دیگران بمونه اونایی که واسه همه چیز بهم میگفتن بچه ای

کیانا تو چی؟یادت میاد؟

گفتی تف به روی همچین پسری که تو این سن و سال به فکر عاشقیه

راستم گفتی

اما من واقعا خستمه خدا خیلی حالم بده خیلی

هر کی میاد این وب دعا کنه امیدبمیره

خیلی خوشحال میشم با این دعا

دیگه امیدی ندارم

خدایا زود باش دست به کار بشو که خیلی خستمه..



نظرات شما عزیزان:

حدیث
ساعت18:30---8 اسفند 1392
خدا نکنه بمیری این چه حرفیه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: